1. یک رقابت عجیبی بین فامیلامون به جریان افتاده، به این صورت که میخوان نشون بدن این دوران قرنطینه چه قدر براشون مفید بوده و چه کارایی رو به انجام رسوندن.

یعنی هی غذا و شیرینی میپزن و بافتنی میبافن و بعد عکسش رو میذارن توی گروه خانوادگی.

بعد هم هی قربون صدقه دستان هنرمند همدیگه میرن:)

الان کار به جایی رسیده که دیگه مرحله به مرحله از فرآیند کار عکس و فیلم میگیرن. دیشب ته تغاری داشت یه کیک ترکیه ای درست میکرد به اسم روانی»!! و از منم بیگاری میکشید. بعد مامان هی میگفت دستتون رو بکشید کنار و با دوربین موبایلش میومد توی ظرف و چیک چیک، دوتا عکس مینداخت و میرفت. و در آخر هم عکس نهایی رو از کیک تازه از فر دراومده انداخت و کل فامیل، همگی با هم قربون دستان ما رفتن:)

و آخ خدا، که چه قدر دلم تنگ همه شون شده .

 

2. اینطوری نبود که هر سال 13 به در بریم بیرون. ما معمولا دوازده به در و یازده به در داشتیم، اما چون سیزدهم همه جا خیلی شلوغ میشد زیاد بیرون نمی رفتیم. اما بازم اینطوری خونه موندن حس غریبیه. و همه اش یاد اون سالی می افتم که همگی خونه دخترخالم جمع شده بودیم و شیطونک بازی میکردیم و فیلم میدیدم. توی این دوران قرنطینه، بیشتر از هر زمان دیگه ای خاطراتم رو مرور کردم و افسوس روزهای خوب گذشته رو خوردم. روزهایی که حس میکنم به اندازه کافی قدرشون رو نمی دونستم.

 

3.هرچی فکر کردم که یه دروغ اول آوریل بامزه پیدا کنم و ته تغاری رو بذارم سر کار، این موتور دروغ پردازیم به کار نیفتاد که نیفتاد! 

 

4. خاله کوچیکم زنگ زده بود خونمون، میگفت خوبه، راضیم. دیگه هر وقت زنگ میزنم، میدونم که همه هستن:)) و میتونم با مخاطب مورد نظرم صحبت کنم. میگفت امسال واسه سیزده بدر باید بریم بشینیم توی اتاق، ریشه های فرش رو گره بزنیم و 13 مون رو به در کنیم. شما چه آرزویی میکنین؟ :))

 

5. همسایه هامون رفتن پشت بوم دارن جوجه کباب میکنن. بوی جوجه سوخته از دریچه های کولر اومده توی خونه و داریم خفه میشیم. دلم میخواد وایسم جلوی دریچه و داد بزنم : برادر من، حالا که رفتی بالا و داری میپزی، حداقل درست بپز!


مشخصات

آخرین جستجو ها